پژوهشگران درحال انجام مطالعه‌ی بزرگی برای ارزیابی این موضوع هستند که آیا تمرینات بهبود حافظه و توجه مؤثر هستند و اگر اثر دارند، چه کسانی بیشترین سود را از آن‌ها می‌برند.

اگر برنامه‌ای روی تلفن شما وجود داشت که می‌توانست حافظه‌ی شما را بهبود ببخشد، آیا آن را امتحان می‌کردید؟ چه کسی حافظه‌ی بهتری نمی‌خواهد؟ هرچه باشد، حافظه‌ی ما شکننده است و با بیماری‌ها، جراحات، مشکلات سلامت روان و با افزایش سن دچار اختلال می‌شود. صنعتی چند میلیارد دلاری برای آموزش مغز با ارائه‌ی برنامه‌های فراوان حاوی چالش‌های ذهنی برای تلفن‌ها و تبلت‌ها درحال سرمایه‌گذاری روی این نیازِ احساس‌شده است.

پژوهشگران شواهدی را ارائه کرده‌اند که نشان می‌دهد تمرین‌های به‌دقت فرموله‌شده می‌تواند مهارت‌های شناختی پایه‌ای را بهبود ببخشد و حتی منجر به کسب نمرات بهتری در آزمون‌های استاندارد بهره‌ی ‌هوشی شود. در همین حین، آموزش مغز به تلاشی بحث‌برانگیز تبدیل شده است. برخی پژوهشگران درمورد قابلیت اعتماد و اعتبار رویکرد مذکور تردید دارند. حتی بیانیه‌ای جمعی صادر شد که آموزش مغز را زیر سؤال می‌برد که درنهایت منجر به پاسخ متقابل پژوهشگرانی شد که از آن دفاع می‌کردند. برای مثال، درمورد آموزش حافظه، نتایج مطالعات مختلف ناسازگار بوده است و حتی رویکردهای فراتحلیلی که داده‌های مطالعات مختلف را با هم ترکیب می‌کنند، به نتایج متفاوتی دست پیدا کرده‌اند.

بدون شک، اغراق‌های زیادی درمورد آموزش مغز وجود دارد و بسیاری از شرکت‌ها درمورد مزیت‌های بالقوه‌ی برنامه‌های خود مبالغه می‌کنند. بحث اصلی، درمورد میزان تأثیر واقعی تمرین این مهارت‌ها روی زندگی روزمره است. برای مثال آیا تمرینی درزمینه‌ی به خاطر سپردن اعداد، به شما کمک می‌کند تا یادتان بماند داروی خود را مصرف کنید، در آزمون مدرسه بهتر عمل کنید، نام شخصی را که اخیرا با او ملاقات کرده‌اید، به‌خاطر آورید یا حتی به انتخاب‌های بهتری در زندگی دست بزنید.

برخی دانشمندان می‌پرسند آیا اصلا چنین چیزی ممکن است؟ برخی هم استدلال می‌کنند باید مغز را مانند عضلات درنظر بگیریم که می‌تواند تمرین ببیند و تقویت شود. در این تشبیه، چالش‌های روزمره حتی چالش‌های دشواری نظیر خواندن مقاله‌ی مفصلی در روزنامه یا حل کردن یک مسئله‌ی ریاضی ممکن است تمرین کافی برای مغز نباشد. درست همان‌طور که ورزشکاران با تمرین مکرر عضلات و سیستم‌های تنفسی و قلبی‌عروقی خود به قدرت و آمادگی می‌رسند، تکرار هدفمند تمرین‌های حافظه ممکن است ازنظر تقویت و آماده‌سازی فرایندهای حافظه‌ی ما مهم باشد.

در برنامه‌های آموزش حافظه، فرد اشیاء زیادی را دنبال می‌کند که هریک از آن‌ها با وظیفه‌ی دیگری منحرف می‌شود (مانند انجام محاسبات ذهنی یا موقعیت‌یابی در صحنه‌ی یک بازی). با‌این‌حال، این میزان از دشواری و تکرار ممکن است در زندگی روزمره کمیاب باشد و این شکافی است که برنامه‌های حافظه قصد پر کردن آن را دارند. اگر آموزش مغز اثرگذار باشد، نویدبخش کمک به افراد دچار اختلالات شناختی و افراد درحال بهبودی از سرطان یا شاید حتی کووید ۱۹ خواهد بود. برخی تاییدهای مربوط به پتانسیل آموزش شناختی را می‌توان در تاییدیه‌ی اخیر سازمان غذا و دارو درمورد نوعی بازی آموزش مغز برای درمان اختلال کم‌توجهی‌بیش‌فعالی (ADHD) مشاهده کرد.

منتقدان چنین استدلال می‌کنند که گرچه ایده جذاب است، شواهد کلی برای نشان دادن اینکه فرایندهای اصلی مغز را واقعا بتوان بهبود داد، کافی نیستند. برخلاف چیزی که بسیاری از برنامه‌ها و شرکت‌های آموزش مغز به مشتریان خود می‌گویند، دانشمندان نه عناصر اصلی را که موجب اثربخشی یک مداخله می‌شوند، کشف کرده‌اند و نه دستورالعمل‌هایی دارند که بتواند به بهترین نحو پاسخگوی نیازهای متنوع افرادی باشد که به‌دنبال کمک هستند. علاوه‌بر‌این، بیشتر برنامه‌های موجود اصلا مورد تأیید علمی قرار نگرفته‌اند. بنابراین چگونه می‌توان شواهد مختلط موجود در این زمینه را با هم تطبیق داد و تحت‌تأثیر تبلیغ‌های اغراق‌آمیز نیز قرار نگرفت.

به‌عقیده‌ی برخی کارشناسان، بخشی از این سردرگمی‌ها ممکن است ناشی‌از این واقعیت باشد که توجه کمی به این موضوع شده است که چه کسانی بیش از همه از برنامه‌های آموزش مغز سود می‌برند. آیا این برنامه‌ها فقط برای کسانی که اختلال حافظه دارند، مفید است یا اینکه می‌تواند به کسانی که مشتاق تقویت بیشتر حافظه‌ی خود هستند حتی کسانی که درحال‌حاضر عملکرد نسبتا خوبی دارند، نیز کمک کند. اگرچه هنوز نتیجه‌ی قطعی مشخص نیست، شواهدی وجود دارد که آموزش حافظه‌ی کاری کوتاه‌مدت می‌تواند مزایایی برای افرادی که عملکرد نسبتا بالایی دارند مانند دانشجویان فراهم کند. درمورد تمرینات بینایی، پیشنهادهایی وجود دارد که حتی ورزشکاران ممتاز می‌توانند از آن‌ها سود ببرند. با‌این‌حال، شخص دچار اختلال حافظه باشد یا نه، احتمالا آموزش مغز نیز مانند رژیم غذایی یا ورزش به همه‌ی افراد به شیوه‌ی یکسانی سود نمی‌رساند.

برخی پژوهشگران معتقدند بیشتر مباحثه‌ها و عدم توافق‌ها از مطرح کردن پرسش‌های علمی اشتباه منشا می‌گیرد. به‌طورخاص، الگوی غالب در مباحث سلامت جمعیت و روش‌های پژوهش، مبتنی‌بر میانگین‌های گروهی است؛ درحالی‌که چیزی که بیشتر ما به‌دنبال آن هستیم، این است که آیا مداخله‌ی موردنظر برای شخص ما مناسب است یا نه. برای نشان‌دادن این مسئله، وضعیت فرضی را درنظر بگیرید که در آن از هر ۱۰ نفر، یک نفر مزیت قابل‌توجهی را از یک برنامه‌ی آموزش حافظه‌ی خاص به‌دست می‌آورد. در مدل سلامت جمعیت، نتایج حاصل از تمام افرادی که آن مداخله را دریافت می‌کنند، میانگین‌گیری می‌شود و بنابراین مزایای قابل‌توجهی که افراد معدودی آن را تجربه می‌کنند، به‌علت عدم تأثیر روی بیشتر افراد کمرنگ می‌شود.

اگر آزمایشی را در برنامه‌های آموزش حافظه‌ی مختلف تکرار کنید، هریک به‌طور بالقوه اثرات مثبتی برای زیرگروه‌های مختلف حاصل می‌کند و مجموعه‌ای از مزایا که به‌وسیله‌ی برخی افراد تجربه می‌شود، با به‌کارگیری روش‌های پژوهش نامناسب پنهان می‌شود. مدل سلامت جمعیت به‌خوبی در جمعیت متنوعی که در آن افراد مختلف ممکن است به روش‌های متفاوتی با برنامه آموزش در تعامل باشند و طیف متنوعی از مزیت‌ها را نشان دهند، قابل کاربرد نیست.

گروهی از پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا در ریورساید برای غلبه بر این محدودیت‌ها درحال استفاده از قدرت دانشوریِ شهروندی هستند. این پژوهشگران قصد دارند هزاران شرکت‌کننده را به‌کار گیرند تا بتوانند ارزش‌های بالقوه آموزش حافظه را کشف کنند. آن‌ها به‌جای اینکه دنبال پاسخ این پرسش ساده باشند که آیا آموزش مغز اثر دارد، به‌دنبال شرکت دادن مردم در چالش جدیدی هستند تا این موضوع را آزمایش کنند که آموزش مغز چرا و برای چه گروهی و تحت چه شرایطی مؤثر است.

پژوهشگران برای دستیابی به هدف خود مطالعه‌ی جدیدی را با حمایت مالی مؤسسه ملی سلامت آغاز کرده‌اند که هدف آن به‌کارگیری ۳۰ هزار داوطلب در یک مطالعه‌ی آموزش حافظه است که روش‌های مختلف آموزش حافظه‌ی کاری را با هم مقایسه می‌کند. مطالعه‌ی مذکور برای ارزیابی دستاوردهای بالقوه‌ی آموزش از مجموعه‌ای رایج از سنجه‌های ارزیابی استفاده خواهد کرد و روی تفاوت‌های فردی تمرکز خواهد داشت. هر فرد دارای سن بالاتر از ۱۸ سال می‌تواند در این مطالعه شرکت کند.

پژوهشگران امیدوار هستند با مشارکت تعداد زیادی از افراد و بررسی رویکردهای آموزشی مختلف و نتایج آن‌ها برای هریک افراد بتوانند اختلاف‌نظرهای موجود درمورد کارآمدی آموزش مغز را حل کنند. ممکن است بیشتر مزایا برای کسانی پیدا شود که دارای وضعیتی هستند که توانایی‌های شناختی آن‌ها را مختل می‌کند یا ممکن است مشخص شود افراد دارای عملکرد بالا از آموزش بهرمند می‌شوند.

پژوهشگران سعی می‌کنند تا به این موضوع پی ببرند که آیا براساس پاسخ‌های پرسش‌نامه‌ها و ارزیابی‌های پایه‌ای می‌توان پیش‌بینی کرد که هر فرد از کدام نوع آموزش بیشترین بهره را خواهد برد. اگر این مطالعه موفقیت‌آمیز باشد، به ما کمک می‌کند تا مشخص کنیم چه عواملی را می‌توان به‌عنوان معیاری از سودمند بودن آزمون حافظه برای افراد به کار برد و نیز اینکه کدام نوع آموزش ممکن است برای یک فرد خاص بهترین گزینه باشد. هدف پژوهشگران این است که برای همه از یک رویکرد استفاده نشود. آن‌ها می‌خواهند براساس این پیش‌فرض که افراد مختلف ازنظر نیازها و توانایی‌های شناختی با هم فرق دارند و به مداخله‌هایی نیاز دارند که برای آن‌ها بهترین باشد، مدل جدیدی را توسعه دهند.

روابط عمومی شرکت پیشخوان خدمات ایرانیان